<$BlogSkyMore4Post$>سلام دوستان در کامنت ها خوندم که یکی از دوستامون در خواست کرده بود عکس شهید علی اکبر رکابساز رو بزارم من خیلی به دنبال این عکس گشتم ولی چیزی بدست نیاوردم اما در عوض گالری عکس شهدای هویزه رو بدست آوردم و با عرض پوزش به دوست عزیزم این مطلب رو برسونم که من باز پیگیر می شوم اما اگر نتونستم پیدا کنم هلالم کنه چون واقعن شهدا یکی و دوتا نیستن همشون هم عزیزن اکثر عکس ها مربوط می شه به شهدایی که آوازشون بیشتر بود و سردار و سرلشکر بودن اما اگه از همون جا تو جنوب پیگیر می شدین و درخواست می کردین حتما عکس ها رو براتون پیدا کرده و تحویل می دادن و من هم باز اشاره می کنم که حتما پیگیر می شم تا شاید از شرمندگی در بیام در ضمن عید نوروز 88 را از طرف خودم و شهیدایی که تو وبلاگم درج شده را به همتون تبریک عرض می کنم و رحلت بانوی ایثار گر انقلاب همسر عزیز امام خمینی رو به شما و بستگان این عزیز تسلیت عرض می کنم .
لیستی از شهدای هویزه :
1. سید حسین علم الهدی (دانشجوی رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد)
2. رمضانعلی آقایی
3. امیراحتشامزاده
4. محمد اسماعیل اعتضادی . عباس افشاری
6. حسن امینی
7. صادق بوعذار
8. محمد بهاءالدین (دانشجوی رشته کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز)
9. خلیل بهاری
10. مهدی پروانه
11. بهروز پورهاشمی
12. اصغر پهلوان نژاد
13. سلیمان تیتئی
14. امیرحسین جعفری
15. سعید جلالیپور
16. عبدالمحمد چهارمحالی
17. علی حاتمی (دانشجوی پیرو خط امام)
18. اسماعیل حاج کوهمدانی
19. اکبر حاجی مهدی
20. عباسعلی حبیبی
21. سید محمد علی حکیم (دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه چمران اهواز)
22. حسین خمیسی
23. حسین خوشنویسان (دانشجوی رشته مهندسی مکانیک دانشگاه تهران)
24. غفار درویشی
25. محمد دلجو
26. جمال دهشور (دانشجوی رشته علوم دانشگاه تهران)
27. محمد علی رجبی
28. محمد حسین رحیمی
29. محمد حسن رضازاده
30. امیر رفیعی
31. علیرضا رکابساز
32. محمد جعفر روزبهانی
33. حسین زارعی
34. محمد جواد زاهدیان
35. فرخ سلحشور (دانشجوی دانشگاه کرمانشاه)
36. امین سلطانی
37. محمد ابراهیم سمند الدوله
38. علی اکبر سیفی ابدی
39. حمید شاهید
40. محمد شمخانی
41. محمدرضا شمسی زاده
42. محمدرضا شیخالاسلام
43. محمود صالح زاده
44. علی اشرف ظاهری
45. محمد علی عسگری
46. محسن غدیریان
47. محمد فاضل (دانشجوی رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف)
48. حسن فتاحی (دانشجوی رشته فیزیک دانشگاه فردوسی مشهد)
49. محمود فروزش
50. محمد صادق فروشانی
51. علی اصغر فرهمند فر
52. حسن فلاح نژاد
53. محمود قاسمی
54. قدیر قدرتی
55. محمد حسن (محمود) قدوسی (دانشجوی رشته زبان دانشگاه فردوسی مشهد)
56. مرتضی کاوند
57. مجید کریمی ثانی (دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه شیراز)
58. مصطفی مختاری
59. رضا مستجابی کرمانشاهی
60. محمدرضا ملایی زمانی
61. موسوی
62. مجید مهدوی (دانشجوی رشته مهندسی برق)
63. بهروز نوروزی
64. مجید یوسفیان
و شهدای گمنام
منبع : سایت ساجد www.sajed.ir
سلام
1- چند روزی است که به لحاظ جسمی بیمار شده ام، دلیل اینکه روز یکشنبه هم نتوانستم وبلاک را آپدیت کنم همین بود، البته الان خیلی بهتر از آن شب هستم اما تیر و ترکشهایش هنوز ادامه دارد. از طرف دیگر این شبها چندین عروسی دعوتم و با توجه به فشار کار روزانه ام اوضاع وقت و زمانم هم مناسب نیست، و حتی در مراسم ازدواج مجتبی مرتضوی، بدون اینکه صورتم را اصلاح کنم، رفتم و هیچ دلیلی نداشت جز اینکه تا ساعت 35 : 6 آن شب در جلسه با رییس بودم.
2- ان شاءالله تا هفته آینده خانه جدید (وبلاگ جدید) بنده آماده و راه اندازی خواهد شد. متعاقبا آدرس جدید جهت استفاده در لینکدونی دوستان اعلام می شود تا مثل همیشه شرمنده الطافشان باشم.
3- این استاد محترم ژوری باز هم تشریف نیاوردند، می ترسم آخرش هم دستم به این مدرک (شاید هم مردک!!) لعنتی نرسد!
4- به قول یکی از دوستان: "قابل توجه حضرت خدا: دلمان خیلی وقت است که مشهد می خواهد."
یا حق
سلام
- من سر جمع 45 دقیقه وقت دارم تا وبلاگ آپ کنم، حمام بروم، ماشین را تمیز کنم و دنبال بچه بروم تا برویم عروسی دوست عزیزم سعید قرهی (ملقب به قهی). کلا این روزها بازار عروسی داغ است و در هفته آینده 3 فقره عروسی دعوتم و همه قبل از ماه مبارک یادشان افتاده ...
- امروز با محمدرضا رجبیانی و خانمش به قم رفتیم و ناهار هم مهمان مادرخانم ایشان بودیم و من واقعا از اینکه محمدرضا با این خانواده به این خوبی وصلت کرده خوشحالم.
- احمدی نژاد، هفته دولت و نیمه شعبان مبارک، تبلیغات، مونو ریل، شهیدان باهنر و رجایی ، دروغ ، وعده ، مردم فهیم، زرشک!!
- شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
- آهان! راستی... یه سایتی راه افتاده به اسم مفید نیوز ... سر بزنید ضرر نداره! بخصوص اگر که مفیدی هستید!
- یه چیز دیگه:بخش پاسخ به نظرات بلاگ اسکای مشکل دار شده... مشکل از من نیست به گیرنده هاتون دست نزنید...
یا حق!
سلام
اول از همه حلول ماه عزیز و مبارک رمضان را خدمت تمامی دوستان نبریک عرض می کنم و از همگی التماس دعا دارم. یادم می آید در یکی از نوشته های سال گذشته ام در مورد رفتن و آمدن ماه مبارک، عرض کرده بودم که برای من که شیطان در وجودم لانه کرده، نیازی به دیدن ماه نیست، همین که آن تحریک درونی از بین می رود متوجه آمدنش می شوم، و با ایجاد مجددش متوجه رفتنش می شوم. ان شاءالله که امسال متوجه رفتنش نشوم. (امیدوارم خواننده های عاقل بتوانند متوجه شوند کدام "ش" به کدام مشار الیه اشاره می کند، نویسنده که عاقل نبود تا درست بنویسد!)
به لطف خداوند و در سالگرد اولین پست وبلاگ سابق ام در بلاگ اسکای، در نحستین شب از شبهای ماه مبارک به خانه جدید اسباب کشی کردم و این پست در هر 2 وبلاگ منتشر شده است. خواهشمندم دوستان نظراتشان را در سایت جدید درج کنند!
البته هنوز برای استقرار 5 ساله که در برنامه دیده شده است نیاز به تغییرات جزیی در ظاهر و خروجیها دارد. اما با عنایت خدا و کمک پشتیبان محترم سایت، و راهنمایی ها و زحمتهای دوست عزیزم محمد رفعتی، ان شاءالله به زودی سایر تغییرات نیز اجرایی خواهد شد. آدرس وبلاگ جدید برای دوستانی که قصد لینک دادن دارند، http://sarasht.ir/weblog می باشد. هرچند که ان شاءالله در راستای همان تغییرات، سایت http://sarasht.ir نیز با بخشهای متنوع دیگری غیر از وبلاگ از جمله گالری عکس، سوابق و گزارش های کاری و ... ادامه فعالیت خواهد داد.
یک نکته در مورد کامنت گذاشتن دوستان از سوی پشتیبان عزیز تذکر داده شد، کلیه تغییرات در خروجی سایت، حداکثر تا 5 دقیقه اجرایی خواهد شد، یعنی ممکن است که شما نظری را در سایت درج نمایید و همان موقع نظر خود را نبینید، اما ان شاءالله بعد از مدت مذکور تغییرات قابل رویت خواهد بود. ما که بی سوادیم، اما انگاری به این مساله کش (cash) کردن گفته می شود!
راستی ... داشت یادم می رفت... جلسه دفاعیه برگزار شد، اصلا فکرش را هم نمی کردم که بشود در خیابان هم دفاع کرد، خیلی جالب بود... استاد ژوری جدید آن قدر خوشش آمد که به دیدن منابع اکتفا نموده و حتی نمره ای به من نداد و 5 نمره خودش را هم در اختیار استاد راهنما قرار داد تا دست استاد راهنما برای دادن نمره 20 باز باشد. خدایا!! واقعا شکرت!
یاحق!
سلام
- آقای رییس تشریف بردند اسپانیا و صد البته قبل از رفتنشان نطق ما را کشیده و سبیلمان را دود دادند! خوب البته ما هم که بی تجربگی کرده بودیم و لابد حقمان بود! (البته این که می گویم حقمان بود امریست که به قاعده تومانی 7 صنار با پاچه خواری توفیر می کند)
- جلسه دفاعیه باز هم به علت نیامدن استاد ژوری برگزار نشد، شنیدم که گفته است پول آژانس رفت و آمد را ندارد... من که می دانم ضرر این لجبازیها متوجه قشر ضعیف – دانشجو ها – می باشد.
- گاهی اشعاری از حافظ می خوانم یا می شنوم، که متوجه می شوم ما هنوز الفبای عرفان و معرفت ساده را هم نمی دانیم، نمونه اش این سه بیت از یک غزل است :
آدمـی در عالـم خاکـی نمـی آیـد بـه دست
عالمـی دیگـر ببایـد سـاخـت و از نـو آدمی
اهل کام و ناز را در کـوی رنـدی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بـلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
- خیلی دوست دارم که پست چهارشنبه - نیمه شعبان - را از مشهد آپدیت کنم، شما هم برایم از خدا بخواهید.
یا حق!
سلام
الکی دور و بر خودم را شلوغ کرده ام، به خاطر یک مشت سربازی!! زیر بار مسوولیت رفته ام و خودم را درگیر کرده ام، درگیر کاری شده ام که پایانش نمی بینم. این را موقعی فهمیدم که نتوانستم برای تعویض ژوری به دانشگاه بروم و تلفنهایش هم اشغال بود و مزاحم یکی از دوستان شدم تا فقط بفهمم اوضاع از چه قرار است...
الان که ساعت 20 / 9 شب است منتظرم تا رییس اجازه ورود بدهد تا جلسه بگذارم و فردا ممیزی ایزو "9000 و خورده ای" داریم در کارگاه و مجبورم که یک سری اسناد و مدارک تولید کنم که نکند ممیز متوجه خطاها شود، یک نوع دروغگویی به سبک مدرن، برای گرفتن گرید! اسمش هم این است که یک مدیر خوب مدیری است که بتواند خوب برای مجموعه اش امتیاز!! بگیرد تا .... تازه می فهمم چرا اینجا ایران است. به جای اصلاح همه اش دنبال ماستمالی هستیم دیگر. من تا قبل از این قضیه روی خودم حساب باز می کردم ولی دیدم که با مختصر فشاری از بالا بند را به آب داده و دست به عدد سازی و مدرک سازی زدم ... خدا همه را می آمرزد ... خدا درکش بالاست!
راستی! ان شاء الله در پست بعدی اسباب کشی خواهم کرد!
یا حق!
مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب
پیش از مطالعه
متاسفانه تاکنون امکان آن فراهم نشده است
که در مورد حاج آقا رحیم ارباب بخش مستقل یا مفصلی تدارک نماییم .
خاطره ای که در زیر می خوانید بخوبی نشان
دهنده روح بزرگ و منش اخلاقی ایشان می باشد .
خواننده گرامی به فراست درخواهد یافت در
زمانی دور ( بیش از 50 سال قبل ) و شرایط آن دوران ، عده ای جوان پاک و مسلمان که به
هر دلیلی تصمیم به عملی خارج از قواعد شرع می گیرند و توسط سایرین تکفیر یا ترد می
شوند چگونه توسط ایشان به نرمی و البته دقت به سمت صلاح هدایت می شوند .
بدیهی است برخی همراهی های ظاهری ایشان
با آن جمع نه از سر تایید بلکه از سر اصلاح و تدبیر بوده است .
حکیم فرزانه، فقیه بزرگوار و معلم اخلاق
حضرت آیت الله العظمی حاج آقا رحیم ارباب از علمای بزرگ اصفهان و استادی مسلم در
تمام علوم اسلامی متداول از جمله حکمت، ادبیات، تفسیر، کلام، هیئت، ریاضی و فقه و اصول
بود.
آن بزرگوار علاوه بر دانش سرشار، فردی عارف،
پرکار، مؤدب، متواضع و در مجموع الگو و نمونهای از یک انسان کامل بوده، همواره رفتار
و برخوردهای ایشان با مردم زبانزد خاص و عام است.
سال یکهزار و سیصد و سی و دو شمسی بود،
من و عده ای از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه
رسیده بودیم که چه دلیلی دارد که ما نماز را به عربی بخوانیم؟
چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ و عاقبت
تصمیم گرفتیم که نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم.
والدین، کم کم از این موضوع آگاهی یافتند
و به فکر چاره افتادند.
آنها هم پس از تبادل نظر با یکدیگر تصمیم
گرفتند که اول خودشان با نصیحت کردن ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه
دیگری برگزینند، چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد روزی ما را به نزد یکی از روحانیون
آن زمان بردند و آن فرد روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز میخوانیم به طرز
اهانت آمیزی، ما را کافر و نجس خواند.
این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و
مصرتر ساخت.
عاقبت یکی از پدران، آنها را یعنی والدین
دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب
ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت و روزی آنها نزد ایشان میروند و موضوع را با ایشان درمیان میگذارند
و ایشان دستور میدهند که در وقت معینی ما را به خدمت آقای ارباب راهنمائی کنند.
مقبره آیت الله حاج آقا رحیم ارباب - تخت
فولاد اصفهان
عکس : سایت صالحین
در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر
میشدیم به محضر مبارک ایشان بردند.
در همان لحظه اول چهره نورانی و لبان خندان
ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را
غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که اکنون با شخصیتی استثنایی مواجه هستیم.
ایشان در آغاز دستور پذیرایی از همه ما
را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما کردند و فرمودند شما که نماز را به فارسی نمیخوانید
! فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید ! .
وقتی آنها رفتند حضرت آیت الله ارباب رو
به ما کردند و فرمودند بهتر است شما یکی یکی خودتان را به من معرفی کنید و هر کدام
بگوئید که در چه سطح تحصیلی هستید و در چه رشته ای درس میخوانید.
پس از آن که امر ایشان را اطاعت کردیم،
به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما پرسشهای علمی طرح کردند و از درس هایی از قبیل
جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسیدند که پاسخ اغلب آنها از عهده
درس های نیم بندی که ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یک از ما از عهده پاسخ پرسشهای
ایشان برنمیآمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه میشد که با لحن پدرانه ای پاسخ درست
آن پرسشها را خودشان می فرمودند.
اکنون ما میفهمیم که ایشان با طرح این
سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جدیدی را که شما
میخوانید من بهترش را میدانم ولی به آنها مغرور نشده ام. پس از اینکه همه ما را
خلع سلاح کردند به موضوع اصلی پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شده اند که شما
نمازتان را به فارسی میخوانید، آنها نمیدانند که من کسانی را میشناسم که، نعوذبالله،
اصلاً نماز نمیخوانند.
شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل
دین هستید و هم اهل همت. من در جوانی میخواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم اما
مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اکنون شما به خواسته دوران
جوانی من لباس عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما. اما من در آن روزگار به اولین
مشکلی که برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن مشکل را حل کرده اید.
اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیشر
مسلط است به من جواب دهد که بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است.
یکی از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب
پاسخ به آیت الله ارباب شد.
جناب ایشان با لبخند فرمودند که خوب شد
که طرف مباحثه ما یک نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمیآمدم.
بعد رو به آن جوان کردند و فرمودند: خوب
بفرمائید که بسم الله را چگونه ترجمه کرده اید؟ آن جوان گفت بسم الله الرحمن الرحیم
را طبق عادت جاری ترجمه کرده ایم: به نام خداوند بخشنده مهربان.
تخت فولاد - مزار مرحوم آیت الله حاج آقا
رحیم ارباب
عکس : سایت صالحین
مرحوم ارباب با لبخندی فرمودند: گمان نکنم
که ترجمه درست بسم الله چنین باشد.
در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبی ندارد.
اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم عَلَم (=خاص) است برای خدا و اسم عَلَم را نمیتوان
ترجمه کرد.
مثلاً اگر اسم کسی «حسن» باشد نمیتوان
به او گفت « زیبا».
درست است که ترجمه «حسن» زیباست اما اگر
به آقای حسن بگوئیم آقای زیبا حتماً خوشش نمیآید.
کلمه الله اسم خاص است که مسلمانان بر ذات
خداوند متعال اطلاق میکنند، همانگونه که یهود خدای متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا»
میگویند. بنابراین نمیتوان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلاله را به
کار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟
رفیق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معنی
کرده ایم. مرحوم ارباب فرمودند که این ترجمه بد نیست ولی کامل هم نیست زیرا رحمن یکی
از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگی او را میرساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست،
یعنی در حقیقت رحمن یعنی خدائی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم میکند
و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار میدهد از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم
و امثال آن عطا میفرماید.
در هر حال ترجمه بخشنده برای رحمن در حد
کمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد که رحیم را
به «مهربان» ترجمه کرده ایم.
آیت الله ارباب فرمودند:
اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام
مبارک ایشان رحیم بود) بدم نمیآمد که اسم مرا به «مهربان» برگردانید؛ اما چون رحیم
کلمه ای قرآنی و نام پروردگار است باید آن را غلط معنی نکنیم. باز هم اگر آن را به
«بخشاینده» ترجمه کرده بودید راهی به دهی میبرد، زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا
گناهان مؤمنان را عفو میکند و صفت «بخشایندگی» تا حدودی این معنی را میرساند. بنابر
آنچه گفته شد معلوم شد که آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید بد نیست ولی کامل نیست
و از جهتی نیز در آن اشتباهاتی هست، و من هم در دوران جوانی که چنین قصدی را داشتم
به همین مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسی منصرف شدم، تازه این فقط آیه
اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلی غامض تر از این خواهد شد.
اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این
امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن
نماز به طور کلی است.
در اینجا، همگی شرمنده و منفعل و شکست
خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهی میکردیم و قول میدادیم که دیگر
نمازمان را به فارسی نخوانیم و نمازهای گذشته را نیز اعاده کنیم، اما ایشان میفرمودند
من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم.
تخت فولاد مزار مرحوم آیت الله ارباب
عکس : سایت صالحین
ولی ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب
بخشایش میکردیم و از کار خود اظهار پشیمانی مینمودیم. حضرت آیت الله ارباب با تعارف
میوه و شیرینی مجلس را به پایان بردند و ما همگی دست مبارک ایشان را بوسیدیم و در حالیکه
ایشان تا دم در ما را بدرقه میکردند از ایشان خداحافظی کردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین میگفتیم و خوشحال بودیم
که افتخاری چنین نصیب ما شد که با چنین شخصیتی ملاقات کنیم. نمازها را اعاده کردیم و دست از کار جاهلانه خود برداشتیم بنده از آن به
بعد گاه گاهی به حضور آن جناب میرسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه ها برمیچیدم.