سلام
- آقای رییس تشریف بردند اسپانیا و صد البته قبل از رفتنشان نطق ما را کشیده و سبیلمان را دود دادند! خوب البته ما هم که بی تجربگی کرده بودیم و لابد حقمان بود! (البته این که می گویم حقمان بود امریست که به قاعده تومانی 7 صنار با پاچه خواری توفیر می کند)
- جلسه دفاعیه باز هم به علت نیامدن استاد ژوری برگزار نشد، شنیدم که گفته است پول آژانس رفت و آمد را ندارد... من که می دانم ضرر این لجبازیها متوجه قشر ضعیف – دانشجو ها – می باشد.
- گاهی اشعاری از حافظ می خوانم یا می شنوم، که متوجه می شوم ما هنوز الفبای عرفان و معرفت ساده را هم نمی دانیم، نمونه اش این سه بیت از یک غزل است :
آدمـی در عالـم خاکـی نمـی آیـد بـه دست
عالمـی دیگـر ببایـد سـاخـت و از نـو آدمی
اهل کام و ناز را در کـوی رنـدی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بـلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
- خیلی دوست دارم که پست چهارشنبه - نیمه شعبان - را از مشهد آپدیت کنم، شما هم برایم از خدا بخواهید.
یا حق!