سلام
الکی دور و بر خودم را شلوغ کرده ام، به خاطر یک مشت سربازی!! زیر بار مسوولیت رفته ام و خودم را درگیر کرده ام، درگیر کاری شده ام که پایانش نمی بینم. این را موقعی فهمیدم که نتوانستم برای تعویض ژوری به دانشگاه بروم و تلفنهایش هم اشغال بود و مزاحم یکی از دوستان شدم تا فقط بفهمم اوضاع از چه قرار است...
الان که ساعت 20 / 9 شب است منتظرم تا رییس اجازه ورود بدهد تا جلسه بگذارم و فردا ممیزی ایزو "9000 و خورده ای" داریم در کارگاه و مجبورم که یک سری اسناد و مدارک تولید کنم که نکند ممیز متوجه خطاها شود، یک نوع دروغگویی به سبک مدرن، برای گرفتن گرید! اسمش هم این است که یک مدیر خوب مدیری است که بتواند خوب برای مجموعه اش امتیاز!! بگیرد تا .... تازه می فهمم چرا اینجا ایران است. به جای اصلاح همه اش دنبال ماستمالی هستیم دیگر. من تا قبل از این قضیه روی خودم حساب باز می کردم ولی دیدم که با مختصر فشاری از بالا بند را به آب داده و دست به عدد سازی و مدرک سازی زدم ... خدا همه را می آمرزد ... خدا درکش بالاست!
راستی! ان شاء الله در پست بعدی اسباب کشی خواهم کرد!
یا حق!