این
قسمت با خلاصه هایی از قسمتهای قبل شروع میشه - برای دوستانی که از موضوع
سریال خبر ندارند این خلاصه ها رو می نویسم - یوری تو جنگ پیروز میشه و
به گوگوریو بر می گرده-سومین پسرش به دنیا میاد و کاهن بهش میگه اون
بچه نحس است و باید کشته بشه اما یوری وانمود می کنه اونو کشته و اون بچه
مخفیانه بزرگ میشه -هامیونگ پسر اول یوری از هویت بچه با خبر است و اونو
در کنار خودش مثل یه سرباز حفظ میکنه به خاطر سو قصد به تسو هامیونگ خودش
رو قربانی می کنه و خودش رو جلوی تسو میکشه - موهیول وقتی موضوع رو می
فهمه قصد داره از یوری انتقام بگیره چون جلوی هامیونگ رو نگرفته.اتفاقی
عضوی از سایه های سیاه میشه و حالا هم تسو ازش خواسته یوری رو بکشه و اون
بدون اینکه هویت خودش رو بدونه می خواد یوری پدر واقعیش رو بکشه و اکنون
ادامه ی ماجرا
موهیول
و مارو راهی گوگوریو میشن تا یوری رو بکشند .سر راه به جایی که هامیونگ
خودش رو جلوی تسو کشته می رسن و موهیول برای احترام گذاشتن به هامیونگ به
اونجا میره
موهیول قسم می خوره که شاه یوری رو بکشه و انتقام هامیونگ رو بگیره
یوری خواب بدی میبینه و از ترس می پره
دیروز یکی از دوستای خیلی قدیمی خودم رو که مدتی بود خبری ازش نداشتم دیدم. قبل از اینکه بگم چی گفتیم و چی شنیدیم، یه مقدار از این دوستم باید براتون تعریف کنم. آره اون یه دوست از زمان دوران دانشگاه بود که اخلاقی متفاوت از بقیه همکلاسی هام داشت. اون معمولا مضطرب و نگران بود و استرس بالایی داشت. دائماً فکر می کرد که ممکنه یه بیماری عجیب و غریبی داشته باشه و یا اینکه یکی از عزیزانش به بیماری مبتلا باشند. همش به دکترای مختلف مراجعه می کرد و آزمایشهای مختلفی می داد اما با همه اینها بازم نگران بود. جالبه که نه حرف دکترای عمومی رو قبول داشت نه حرف دکترای فوق تخصص رو. یادمه که من سنگ صبورش بودم همش نصیحتش می کردم یا باهاش صحبت می کردم حتی خواهرم که اون زمانا دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه تهران بود ساعتها بهش مشاوره می داد اما اثر نمی کرد. حالا تصور می کنید با گذشت زمان و با در نظر گرفتن اینکه الان هم ازدواج کرده و هم دوتا بچه داره اوضاع حال و احوالش چطوریه؟
واقعا چی فکر می کنید؟
با اخلاقی که از این دوستم تعریف کردم چطوری یه زندگی را با اون همه استرس داره اداره می کنه؟
اما یه چیز جالب!
وقتی باهم روبرو شدیم و کمی صحبت کردیم بطور واضح متوجه تغییر رفتار و اخلاقش شدم.
با تعجب به رفتارش دقت کردم.
دیدم نه، هیچ اثری از اون دختر پر استرس و نگران نیست.
اگرچه که خیلی وقت بود ندیده بودمش و خجالت می کشیدم ازش بپرسم که چه اتفاقی تو این سالها افتاده؟
ولی از روی کنجکاوی و نظر به صمیمیتی که از قبل داشتیم ازش پرسیدم!
چقدر سرحال و شادابی!
احتمالا شوهر خوبی نصیبت شده که اخلاق و رفتارت اینقدر عوض شده.
خندید و گفت: آره زندگی خوبی دارم ولی اینکه استرسم نابود شده و در کنارش صاحب هیکلی متناسب شدم اونم بعد از دوتا زایمان علت دیگه ای داره!
بازم با تعجب ازش پرسیدم چطوری آخه؟
خندید و گفت: یادته اون روزا بعد از اینکه پیش دکترای جور واجور اونم در همه تخصص و مهارت رفتم آخر سر کارم به دکتر روانپزشک رسید که داروهای آرام بخش رو به جونم می بستن و هر روزم قویترش می کردن؟
توجه : قابل اجرا در نسخه های Internet Explorer 5.5 - Netscape Navigator 4 و نسخه های بعدی آنها.این ترفند بسیار ساده ولی کاربردی است. شاید اگر تا به حال این ترفند به گوشتون نخورده باشه از این به بعد ، بیشتر از این ترفند استفاده خواهید کرد. شما تا به حال اگه میخواستید وب سایت مورد نظرتون رو به Favorites اینترنت اکسپلرر Add بکنید به صفحه وب سایتی که روی ویندوزتون باز هست رفته و از اونجا با باز کردن منوی Favorites و گزینه Add Favorites و به دنبال اون گذاشتن اسمی برای اون وب سایت و تعیین محلی برای اضافه شدن و . . . انجام میدادید. شما تا به حال این مراحل رو انجام می دادید که به نظر من کمی طولانی و وقت گیره . از این به بعد میتونید برای اضافه کردن وب سایت مورد نظر ، به صفحه ای که اون وب سایت روی اکسپلررتون بازه برید و با زدن دو کلید ترکیبی Ctrl + D ( فقط یکبار ) وب سایت مورد نظر رو به مسیر اصلی و به اصطلاح Root ، وب سایت های منتخبتون ( Favorites ) اضافه کنید. ( اسم اون وب سایت در Favorites = با عنوانی که اون وب سایت داره ). |