لینکین پارک:
تاثیرگذار ترین فرد گروه Linkin Park کسی نیست جز چستر . نام کامل او چستر بنینگتن است که در 20 مارچ 1976 در فونیکس اریزونا متولد شد . موسیقی سرگرمی بزرگ او می باشد که او اموختن موسیقی را از سالگی شروع کرد. او می گوید: ((اوایل تا سر حد مرگ تمرین می کرد . عاشق اواز خواندن بودم ان هم با صدای خشن و خش دار تا جایی که احساس می کردم حنجره ام ناراحت شده است.)) اولین سازی که چستر یادگرفت پیانو بودولی بعد از مدتی به خواندن روی اورد . چستر در سال 1994 از مدرسه واشنگتن فارغ التحصیل شد . یکی از کارهایی که او در دوران نوجوانی خیلی دوست داشت اسکیت روی برف بود که به خاطر این عشق 47 بخیه روی سرش خورده و این باعث شد که از این عشق خود جداشود و به الکل روی اورد عادتی همین حالا هم با ان دست به گریبان است ( چستر قبل از ان که الکلی شود یک معتاد به کوکائین بود ) . چستر فقیر ترین فرد گروه به حساب می اید . او انقدر فقیر بود که نتوانست برای خود و سامانتا ( همسر چستر ) حلقه ازدواج بخرد . اما مشکل حلقه به راحتی حل شد . سامانتا تصویر یک حلقه منحصر به فرد را طراحی کرد ( سامانتا یک طراح است ) و چستر هم ان را یکی از دوستانش که یک مغازه کوچک خالکوبی داشت می دهد و او می پذیرد که تصویر این حلقه را به عنوان هدیه ازدواج انها روی انگشت حلقه انها خالکوبی کند . (چستر 14 خالکوبی در بدنش دارد که اولین خالکوبی را در سن 18 سالگی بر روی شانه خود انجام داد ) . این ازدواج را می توان به عنوان یکی از خاطره انگیزترین ازدواج های دنیا نام برد . ولی چه فایده چون چستر و سامانتا می خواهند از هم جداشوند و بر سر کفالت بچه خود مشکل دارند . ( شاید این هم از اثرات معروف شدن باشد . ان ازدواج کجا این جدایی کجا .) از مساله خودمان دور نشویم . از گروه های مورده علاقه چستر می توان به دیپ پارپل و لدزپلین اشاره کرد که او اعتقاد دارد که این دو گروه خدایان عرصه موسیقی بودند .
نام کامل او دیوید مایکل فارل است که در 8 فوریه 1977 در پلی مات ماساچوست از خانواده ای کاتولیک متولد شد . این پسر بعد ها نام خود را فونیکس نهاد . تا کلاس دوم یک کاتولیک به حساب می امد اما بعد از این تاریخ به کلیسای پروتستان ها رفت و این مصادف بود بت حرکت خانواده اش از ماساچوست به ایالت میشن ویگو . فونیکس کار خود را با گروه کوچک
Tasty Snax شروع کرد که شیوه اهنگ های این گروه بعد ها پایه گذار موسیقی لینکین پارک شد . فونیکس در اوایل به گیتار علاقه مند شد و گیتار را از مادرش اموخت . فونیکس ساز های دیگری چون پیانو . ویالون و ویالون چکو را می تواند به راحتی بنوازد ولی همیشه دوست داشت درامر شود . او می گوید : (( هیچ وقت فکر نمی کردم که روزی بیسیست شوم و این باعث تعجب خودم شده .)) فونیکس در دانشکده های زیادی تحصیل کرده است ولی کالج UCLA پل موفقیت و ورود او به دنیای موسیقی بود جایی که با براد اشنا شد. ( فونیکس و براد هم اتقی بودند ولی هیچ گاه در مورده تشکیل یک گروه موسیقی با یکدیگر صحبت نکردند فقط ان دو با هم تمرین می کردند .) بعد از گذشت چند وقت از تشکیل گروه هایبرید تئوری ( لینکین پارک ( و در زمانی که گروه اوایل موفقیت بود فونیکس گروه را ترک کرد تا با گروه سابق خود یعنی Tasty Snaxدر یک تور چند ماهه یاری کند. و در این مدت گروه برای ضبط البوم هایبرید تئوری نوازنده بیس مهمانی را به نام کیلی چریستز را دعوت کرد تا کار گروه لنگ نباشد . و بعد از مدتی که گروه چند نوازنده بیس متفاوت را در نبود او اورده بودند به او اخطار شدیدی دادند که باید حتما به گروه ملحق شود و فونیکس هم که موفقیت های گروه رادید تصمیم به بازگشت گرفت
Mr Hahn
جوهان از والدینی کره ای در 15 مارچ 1977 در گلندال کالیفرنیا متولد شد. او در دوران دبیرستان شیفته هنر های بصری بود و در کنار ان عشق به موسیقی هم کورش کرده بود.جو هم مانند مایک در کالج در رشته تصویر گری تحصیل می کرد و بعد از یک سال با ساخت قسمت های از انیمیشن ((قلمرو اشباح)) شهرت اندکی برای خود دست و پا کرد و این شهرت راهی بود برای طراحی غول ها و هیولا های تخیلی . جو اولین اهنگ خود را در دوران دبیرستان ساخت و یک بار هم اجرا کرد . جو یک مشکل داره و اون هم دوشخصیتی بودن اونه و اسم شخصیت دوم اون هم (رمی) هستش . او یک چیز بد دیگه هم در وجود خودش دارد و ان هم دروغ گو بودن او است. به خاطر این کار های جو ( بهتره بگیم رمی چون جو یک ادم اروم و بعضی وقت ها کسل کننده است ) والدینش او را نزد روانشناس بردند ولی هیچکدام از روش های درمانی موثر واقع نشد و هنوز جو و رمی با هم زندگی می کنند. به همین علت اعضای گروه در کنسرت ها از هواداران به خاطر بی احترامی های احتمالی او می خواهند که ناراحت نشوند. در حال حاظر مغز متفکر و اصلی گروه در ساخت کلیپ ها خود جو می باشد .جو با کارگردان های بزرگی مثل ناتان کوکس هم همکاری کرده و برای چند گروه کارگردانی کرده و کلیپ ساخته که بهترینشون اهنگ Cold از گروه Static X می باشد
برگفته از سایت آموزش ایرانیان
نظر یادتون نره
سلام.امروز می خوام براتون از خدای موسیقی بنویسم.هر کس به موسیقی هایش گوش می دهد روحش به پرواز در می آید(البته بی شک!):کیتارو
بهنظر میرسد امروزه کیتارو بهحدی شناخته شده باشد که برای نوشتن دربارهی او و آثارش به بیوگرافی صرف محدود نشویم و مطمئن باشیم که علاقهمندان به آثار او (سبک New Age ) میدانند نام اصلی او ماسانوری تاکاهاشی است و در چهارم فوریهی پنجاه سال پیش در شهر تویوهاشی و در خانوادهای روستایی به دنیا آمده است.
با اینحال در روزگار فقر اطلاعات موسیقایی و در روزگاری که با کمال تأسف مکتوبات موسیقی حکم کبریت احمر دارد و تفاوت میان سبکهای رایج به آسانی دریافت نمیشود، آنقدر باید نوشت و نوشت تا در حافظهی فرهنگی ثبت شود که کیتارو آهنگساز ژاپنی است و موسیقی او را در ژانر Newage و با سبک «الکترونیک پیشرفته» ردهبندی میکنند. فقر اطلاعات موسیقایی حکم میکند که سیر در آثار موسیقایی کیتارو را با معرفی اجمالی آثار او آغاز کنیم.
خصلت روستایی کیتارو هنوز هم با اوست و در آهنگهای اتمسفریک او، اصوات طبیعی همچون رودی همیشه جاری و جادویی جاودانی بهگوش میرسد. موسیقی او تا حدی مایهور از خصلتهای عرفانی شرق دور است، عرفانی که آموزههای بودا را با آموزههای «ذن» طی اشراق ناگهانی به ذات اشیا در هم آمیخته و رهاورد آن، دیدن، گوش دادن و درک رازهای طبیعت است. این شناخت به ما میگوید که جریان رود هرگز و هرگز تکرار نمیشود، هر چند بهگوش ناآشنا صدای رود تکراری باشد. به همین نسبت هم ملودیهای دلنشین کیتارو و عبور او در بسترهای ملودیک شفاف و ظاهراً تکراری، برای کسانی که به موسیقی کلاسیک عادتمندند، گاه ملالآور بهنظر میرسد. اما اگر به فلسفهی موسیقی کیتارو برگردیم، درمییابیم که او موسیقیاش را از دل طبیعت میداند، چنانکه خود میگوید: «این موسیقی در ذهن من نیست، از بهشت است که به درون جسم من میرود و از انگشتانم در قالب موسیقی فوران میکند».
بهشتی که کیتارو از آن سخن میگوید در آثارش بسامد بالایی دارد. حتی اولین آلبوم انفرادی او نیز با نام بهشت به بازار عرضه شد. همچنین در آثار دیگر او به کلمهی Heaven بسیار برمیخوریم که همان بهشت است. دیگر از نمادهای مورد علاقهی کیتارو ماه (Moon) است و رود. اما بینیاز از گفتن است که معروفترین آثار او در آلبومهای جادهی ابریشم (Sitlc Road) عرضه شد. در حقیقت چهرهای که از کیتارو در آلبوم Tenkai ارائه شد، موجب شد تلویزیون ملی ژاپن ساخت موسیقی مجموعهی تلویزیونی جادهی ابریشم را به کیتارو واگذار کند، مجموعهای دیدنی که از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شد.
سازهای اصلی کیتارو، گیتار آکوستیک و سینتی سایزر است. او ابتدا و در دوران دبیرستان علاقهی خود به موسیقی را با ساز گیتار پی گرفت و در همان دوران گروهی به نام آلباتروس (Albatros) تأسیس کرد. پس از آن و در سال 1970 وارد گروهی شد که فومیا میاشیتا، موسیقیدان نامی آنزمان ژاپن، آن را تأسیس کرده بود. این گروه دو آلبوم در سبک راک پیشرفته منتشر کرد و در سال 1976 منحل شد.
کیتارو در سال 1972 میلادی و طی سفری به اروپا با کلاوس شولز ــ که در دورهای از فعالیتهایش شکل پیشرفتهای از موسیقی الکترونیک را در ژانر راک تجربه کرده ــ دیدار میکند. این دیدار به پیدایش اولین سینتی سایزر کیتارو میانجامد. البته باید گفت شولز هم کار با سینتی سایزر را از 1972 شروع کرده است هر چند در اولین آلبوم انفرادیاش استفاده چندانی از سینتیسایزر به چشم نمیآید.
سینتی سایزر امکانات و قابلیتهای فراوانی در جهت تولید اصوات مورد نظر کیتارو مهیا میکند. تجربیات کیتارو تمرینات او در زمینهی ساخت اصوات غیرمعمولی و نزدیک شدن به ایدهآلهای صوتی، در نهایت به تولید اولین آلبوم انفرادی کیتارو در سال 1978، با نام Tenkai میانجامد که در آمریکا با نام سفر عِلوی و در آلمان با نام Astral Trip معرفی میشود.
دهة هفتاد همچنین دههایست که در آن کیتارو طی مسافرتی طولانی به کشورهای آسیایی به جمعآوری ذهنی مواد موسیقایی آثارش میپردازد. آشنایی با معارف شرقی خاصه در هند و آسیای جنوب شرقی و آشنایی عمیق با ریشههای سنتی سرزمین مادریاش، به روشنی در آثار متکامل بعدی او، نظیر ماندالا، دیده میشود.
با اینکه اکثر کارشناسان موسیقی کیتارو را تحت ژانر New Age طبقهبندی میکنند، او خود علاقه دارد آنرا موسیقی روحانی بنامد و این خصلت، الهام گونگی موسیقی را برای او تأکید میکند. در جایی میگوید: «گاهی تعجب میکنم، هرگز تمرین نمیکنم. من قادر نیستم که نت بنویسم یا بخوانم. برایم عجیب است که این موسیقی کیست؟ من ترانههایم را مینویسم، در حالی که آنها ترانههای من نیستند.»
کیتارو در سال 1980 جایزة NHK را به خاطر آلبوم Silk Road تصاحب میکند. در سال 1983 با یوکی ازدواج میکند که بعدها از هم جدا میشوند.
همسر دوم او، کیکو نام دارد که در سال 1998 با کیتارو به تایوان میرود و در کنسرت او، کیبورد مینوازد و هم اکنون دو فرزند دارد.
کیتارو در طی سالهای سال فعالیت، با کمپانیهای مختلفی مانند پولیدور، برای انتشار آثارش قرار داد میبندد و در حال حاضر طرف قرارداد او شرکت "Domo Record" میباشد. وی بعدها به آمریکا میرود و در سال 1989 در «وارد» و در محدودهی کوههای راکی کلرادو استودیویی تأسیس میکند. استودیوی شخصی او در ژاپن نیز کیتارو را همچنان در قلب طبیعت نگه میدارد، جایی که کیتارو به کوه فوجی میرود و در دامنههای آن طبل مینوازد، جایی که موسیقی کیتارو در پیوند با ذات طبیعت و در هماهنگی کامل با اصوات طبیعی شکل مییابد و جاری میشود.
از دیگر آثار معروف او میتوان به آلبوم روشنایی روح که در سال 1987 با کمک میتی هارت منتشر کرده، اشاره داشت که این اثر در بخش New Age نامزد دریافت جایزهی گِرِمی شد. در همین سال وی تور کنسرت زندهای در آمریکای شمالی برپا میکند که موجب شهرت بیشتر او و فروش دو میلیون نسخه از آثارش میگردد.
آلبوم KoJiki (بر اساس کتاب KoJiki ) در سال 1990 تصنیف میشود که تمهای ژاپنی آن بسیار شنیدنی است و کیتارو بر اساس موفقیت این اثر تور کنسرت دیگری در شهرهای بزرگ آمریکا به اجرا میگذارد.
آلبوم رؤیا را در سال 1992 منتشر میکند که در تعدادی از آهنگهای آن جان آندرسون بهعنوان خواننده با صدایی گوشنواز و قدرتمند کیتارو را همراهی میکند. در این اثر همکاری سازهای ارکستر سمفونیک چهرهای دیگر به موسیقی کیتارو میبخشد.
هر چند کیتارو بهدنبال جایزه گرفتن نبوده است، اما برای دو فیلم بهشت و زمین (1993) و خواهران سونگ جایزهی طلایی بهترین موسیقی فیلم، جایزهی بینالمللی فستیوال فیلم هنگ کنگ و جایزهی اسب طلایی تایوان را میبرد. بهشت و زمین در ایران منتشر شده است و از خواهران سونگ تنها یک آهنگ در مجموعهای جعلی بهنام جادوی ماه به بازار عرضه شده است.
اما بیگمان یکی از پرمایهترین آثار کیتارو آلبوم ماندالا است که در قسمتهای بعد به تفصیل خاستگاه فلسفی آن را بررسی خواهیم کرد. این آلبوم همانگونه که از نام آن برمیآید، حاوی برداشتهای کیتارو از آموزههای هندو است و در سال 1994 تصنیف شده است. تحول کیتارو در این آلبوم همچنان ادامه دارد و بیشک این تحول پویا و اصیل بینسبت با ذات و زندگی او نیست.
وی سالها بعد و در سال 1999 اثری بسیار زیبا و دلانگیز به نام Thinking of You خلق میکند و بار دیگر به مؤلفههای آشنای موسیقیاش باز میگردد، مؤلفههایی که نشان میدهد در کارهای کیتارو احساسات بیش از تکنیک جای دارد، چنانکه خود میگوید: «احساسات مهمترین جزء موسیقی من است.»
نوشته محمد سنجری
برگرفته از سوره مهر
نظر یادتون نره
سلام.امروز از ایرج براتون می گم:
حسین خواجه امیری ( ایرج )به سال 1313 در شهر کاشان متولد شد ، بیش از شش سال از سنش نمی گذشت که شروع به زمزمه اشعار روز و عامیانه مردم که رایج آن زمان بود می کند .
پدر بزرگ وی که از صدایی بسیار خوش برخوردار بوده ، یکی از خوانندگان به نام ناصرالدین شاه قاجار بود و هر وقت که شاه قاجار اراده می کرده باید وی برای او بخواند ولی به طوری که از شواهد و آثار بر می آید ، غیر از دربار ، او خیلی مواقع برای مردم عادی نیز می خواند و در محافل شرکت می کرده و می خوانده ، پدر حسین خواجه امیری که از صدایی خوب برخوردار و از پدرش به ارث برده بود حسین را تحت تعلیم خود قرار می دهد و بسیاری از شب ها که ستاره های منطقه کویری کاشان مانند خوشه هایی از زمرد در آسمان خودنمایی می کردند و محیطی شاعرانه به وجود می آوردند ، وی را به صحرای اطراف شهر می برد و او را تشویق به خواندن با صدایی هر چه بلند می کرد . مدت ها حسین تحت تعلیم پدر این کار را ادامه داد و پس از چندی به تهران می آید و به کلاس روان شاد استاد ابوالحسن خان راه یافت ، مدت شش ماه متوالی از محضر استاد صبا کسب فیض کرد ، سپس در سال 1327 توسط ابراهیم خان منصوری برای شرکت در برنامه های رادیویی به رادیو دعوت شد . حسین مدت ها با این ارکستر همکاری می کند و خودش ارتشی بود ، شب های جمعه به مدت نیم ساعت در برنامه ارتش شرکت می کند و پس از مدتی در ارکستر آقای عبدالله جهان پناه شرکت و با ارکستر او همکاری کرد .
در سال 1336 بنا به دعوت مرحوم داود پیرنیا به برنامه گلها راه می یابد و در اولین همکاری خود با گلها، آوازی در مایه " سه گاه " همراه با ویولون استاد علی تجویدی می خواند و چندی بعد یکی از آهنگ های آقای مهندس همایون خرم را با همکاری جلیل شهناز و جهانگیر ملک به نام گلهای 510 در مایه مخالف "سه گاه " اجرا می کند و از این به بعد همکاریش با این برنامه ادامه می یابد . ایرج ، علاوه بر خواندن ، به نواختن ضرب نیز علاقه وافر دارد وضرب به خوبی می نوازد . وی معتقد است که جامعه ایران ، آواز و آهنگ های اصیل ایرانی را می خواند و همین آثار و آهنگ ها است که نمودار فرهنگ صوتی و ملی کشور بوده و توسط گذشتگان ما به طور سینه به سینه حفظ و نسل به نسل به ما منتقل شده و این میراث گرانقدر برایمان مانده و باید در حفظ و اشاعه آن سعی و کوشش وافر داشته باشیم و به موسیقی ملی و سنتی سرزمین خود خیلی بیش از این ها ارج گذاریم .
حسین خواجه امیری چون افسر ارتش بود لذا مشکلاتی برای اجرای برنامه های هنری خود از جمله نام حقیقی خود پیش روی داشت ، بدین سبب نام مستعار ( ایرج ) را برای خود برگزید . ایرج که از صدایی خوش و رسا و مطلوب برخوردار است در زمان خود به آواز ایران خدمات شایان توجهی نمود به طوری که در دور افتاده ترین قراء مملکت هم علاقمندان فراوان پیدا کرد ، ولی افسوس که این هنرمند خوش صدا ، اشتباه بزرگی را در زندگی هنری خود مرتکب شد و آن این که یکی از کارگردانان ابن الوقت سینمای آن زمان که ضربات فراوان و سنگینی به صنعت فیلم سازی کشور زده بود ، وی را اغوا کرد و در بسیاری از فیلم های ساخته او ، آهنگ های " آن چنانی!" خواند که ای کاش نمی خواند و به شهرت و مقام والا و اصیل هنری خود خدشه وارد نمی کرد . به هر حال صاحب نظران در موسیقی ایران ، متفق القولند که وی یکی از بهترینهای آواز ایران بوده که هیچوقت خاطره او در آواز و موسیقی سنتی ایران فراموش نخواهد به قول معروف اگر در و گوهر در لجن زار هم بیفتد ، اصلیت خود را از دست نخواهد داد و حسین خواجه امیری ( ایرج ) هم حکم همین در و گوهر را دارد .
نویسنده:متاسفانه نام نویسنه در دسترس نبود
نظر یادتون نره