پر معنی ترین کلمه "ما" است
آن را بکار ببندیم
عمیق ترین کلمه "عشق" است
به آن ارج بنهیم
بی رحم ترین کلمه "تنفر" است
آن را از بین ببریم
سرکش ترین کلمه "هوس" است
با آن بازی نکنیم
خود خواهانه ترین کلمه "من" است
از آن حذر کنیم
ناپایدارترین کلمه "خشم" است
آن را فرو ببریم
بازدارترین کلمه "ترس" است
با آن مقابله کنیم
با نشاط ترین کلمه "کار" است
به آن بپردازیم
پوچ ترین کلمه "طمع" است
آن را در خود بکشیم
سازنده ترین کلمه "صبر" است
برای داشتنش باید دعا کنیم
روشن ترین کلمه "امید" است
به آن امیدوار باشیم
ضعیف ترین کلمه "حسرت" است
توجهی به آن نداشته باشیم
تواناترین کلمه "دانش" است
آن را فراگیریم
محکم ترین کلمه "پشتکار" است
ایکاش آن را داشته باشیم
سمی ترین کلمه "غرور" است
باید در خود بشکنیمش
سست ترین کلمه "شانس" است
به امید آن نباشیم
شایع ترین کلمه "شهرت" است
دنباله رو آن نباشیم
لطیف ترین کلمه "لبخند" است
آن را همیشه حفظ کنیم
حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت" است
از آن فاصله بگیریم
ضروری ترین کلمه "تفاهم" است
سعی کنیم آن را ایجاد کنم
سالم ترین کلمه "سلامتی" است
به آن اهمیت بدهیم
اصلی ترین کلمه "اطمینان" است
به آن اعتماد کنیم
بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی" است
مراقب آن باشیم
دوستانه ترین کلمه "رفاقت" است
از آن سوء استفاده نکنیم
زیباترین کلمه "راستی" است
با آن روراست باشیم
زشت ترین کلمه "دورویی" است
یک رنگ باشیم
ویرانگرترین کلمه "تمسخر" است
دوست داری با تو چنین کنند؟
موقرترین کلمه "احترام" است
برایش ارزش قایل شویم
آرام ترین کلمه "آرامش" است
امید داشته باشیم تا به آن برسیم
عاقلانه ترین کلمه "احتیاط" است
حواسمان را جمع کنیم
دست و پاگیرترین کلمه "محدودیت" است
اجازه ندهیم مانع پیشرفتمان بشود
سخت ترین کلمه "غیرممکن" است
باور کنیم که وجود ندارد
مخرب ترین کلمه "شتابزدگی" است
مواظب پل های پشت سرمان باشیم
تاریک ترین کلمه "نادانی" است
آن را با نور علم روشن کنیم
کشنده ترین کلمه "اضطراب" است
آن را نادیده بگیریم
صبورترین کلمه "انتظار" است
منتظرش باشیم
بی ارزش ترین کلمه "انتقام" است
بگذاریم و بگذریم
ارزشمندترین کلمه "بخشش" است
سعی خودمان را بکنیم
قشنگ ترین کلمه "خوشروئی" است
راز زیبائی در آن نهفته است
تمیزترین کلمه "پاکیزگی" است
رعایت آن اصلا سخت نیست
رساترین کلمه "وفاداری" است
چه خوب است سر عهدمان بمانیم
تنهاترین کلمه "گوشه گیری" است
بدانیم که همیشه جمع بهتر از فرد بوده
محرک ترین کلمه "هدفمندی" است
زندگی بدون هدف، واهی پیمودن است
و هــدفمنــدتـرین کلــمه "موفقیت"است
پس همه با هم پیش به سوی موفقیت
در اغلب خانوادههای ایرانی این خانم ها هستند که آقایان را وادار یا تشویق می کنند که وزن خود را کنترل کرده و غذای کمتری مصرف کنند تا دچار مشکل چاقی و عوارض ناشی از آن نشوند. با این وجود اگر به دور و بر خود نگاه کنیم مردانی را خواهیم یافت که برای فرار از نخوردن غذا و سرزنش های خانواده، در بیرون از غذاهای فست فود استفاده کرده و با شکم سیر به خانه می روند. حال جالب است بدانید که در سایر نقاط دنیا این روند برعکس است.
مشاهدات پزشکی نشان می دهد هنگامی که برای خانم ها رژیم لاغری توصیه می شود، گرایش بیشتری به غذاهای ممنوعه پیدا می کنند.
طبق این بررسی در غذا خوردن، زنان و مردان رفتاری متفاوت دارند و در عین حال زنان کمتر می توانند اشتهای خود را کنترل کنند.
به گزارش یاهو هلث، نتیجه این تحقیق که توسط یک تیم پزشکی به رهبری دکتر ژان ژک ونگ در دانشگاه نیویورک صورت گرفته است باعث تعجب فراوان این گروه شده است و آنها مصمم به پیدا کردن پاسخ این سؤال شدهاند که هنگامی که ممنوعیت غذایی وجود دارد، چه ناحیهای از مغز فعال می شود که زنان قادر به کنترل اشتهای خود نیستند؟
آن ها امیدوارند که با کشف این جواب بهتر بتوانند چگونگی ایجاد برخی از انواع چاقی و این که چه عاملی باعث ایجاد احساس سیری می شود را درک کنند.
مشاهدات پزشکی نشان می دهد هنگامی که برای خانم ها رژیم لاغری توصیه می شود، گرایش بیشتری به غذاهای ممنوعه پیدا می کنند.
تحقیقات روی 23 نفر صورت گرفت که 13 نفر از آنها زن و بقیه مرد بودند. در این تحقیق رفتارهای متفاوتی بین مردان و زنان دیده شد.
افرادی که در این تحقیق انتخاب شده بودند، چاق نبودند، هرگز مشکل غذایی نداشته و از سلامت کامل برخوردار بودند و هرگز رژیم لاغری نداشته اند. آن ها در مرحله اول غذاهایی را آماده کردند که اصلا رژیمی نبودند مانند ساندویچ کالباس با پنیر، همبرگر، پیتزا، لازانیا، گوشت کباب شده، بستنی خامهای و شیرینی شکلاتی.
مدت رژیم یک روز بود و حین این آزمایش محققان نواحی مختلف مغزی دو گروه را بررسی کردند و دریافتند که کلیه نواحی مغزی مردان و زنان، از جمله قسمتهایی که هیجانات و احساسات را کنترل می کنند، با دیدن ظرف غذاهای مورد علاقه شان فعال میشوند.
در مرحله دوم این عمل تکرار شد و از افراد خواستند که با وجود داشتن اشتها برای خوردن این غذاها، آنها را از رژیم غذایی خود حذف کنند. به این مرحله "منع آگاهانه" گفته می شود. نتیجه از این قرار بود که در مردان نقاط فعال مغز تقریبا به همان اندازه دفعه اول فعال شدند.
ولی در زنان، با وجود این که اظهار داشتند اشتهایی برای خوردن ندارند، تحریک نواحی مغزی بیشتر شد و این نشان داد، در زمانی که لازم است افراد از رژیم خاصی برای حفظ سلامت خود، پیروی کنند، بر خلاف تصورات قبلی، زنان رغبت بیشتری به خوردن غذاهای ممنوعه، نشان می دهند.
حال این سئوال مطرح شده که آیا این تفاوت بین زنان و مردان، می تواند منبع هورمونی داشته باشد؟ این پرسشی است که محققان در آینده به آن پاسخ خواهند داد.
در پی ازدواج یوزارسیف در بسیاری از مدارس دخترانه عزای عمومی اعلام شد
مردم تبریز در همدردی با مردم غزه کودکان خود را به گلوله بستند
پرایده داشته از بغل فلکس قورباغه ایه رد میشده، ازش میپرسه: داداش، چشمات چرا زده از حدقه بیرون؟! فلکسه میگه: اگه موتور تورم درمیاوردن میچپوندن به ما تحتت، چشمات میزد از حدقه بیرون!!!
یه روز مدیر مهد کودک به یکی از بچه ها میگه:
تو مامان داری؟ میگه نه!
میگه بابا داری؟ میگه نه!
مرده میگه پس چی داری؟ میگه جیش دارم!!!!
توی یه تاکسی یه زنه با بچهاش و یه مرد تنها نشسته بودن زنه میخواسته به بچهاش شکلات بده!
هی میگه : میخوری یا بدم این آقا بخوره میخوری یا بدم این آقا بخوره ، 5 دقیقه همینجوری میگذره .
آخرش مرده شاکی میشه به بچهه میگه : عزیزم تکلیف مارو روشن کن اگه میخوریش من پیاده شم ، سه تا کوچه از خونمون گذشته!
قاضی: اگر جواب ندی پدرت را در می آوریم.
متحم:خدا پدرتو بیامورزه! پدر من سالهاست که در زندان است!
از چارلی چاپلین می پرسند : خوشبختی چیه ؟ میگه خوشبختی فاصله این بدبختی تا بدبختی بعدی اس ام اس های با حال
مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد.
زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!
مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد.
زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد!
از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد.
ولی زن همچنان مشغول خرید بود!!! اس ام اس های با حال
زن تو زندگیت مثل ویروسه!!! اس ام اس های با حال
اگه وارد زندگیت بشه:
1. جیباتو Search می کنه!
2. پولاتو Delete می کنه!
3. خانوادتو Edit می کنه!
4. ارتباط با دوستاتو Cut می کنه!
5. دفترچه تلفن موبایلتو Scan می کنه!
6. خوشیاتو Cancel می کنه!
7. آخرش هم مخت Hang می کنه!!! اس ام اس های با حال
یارو زنش سبزه بوده، سیزده به در میندازتش بیرون...
چند تا توله سگ برای باباشون تولد می گیرن روی کیک می نویسن: پدرسگ! تولدت مبارک!
پسره از باباش میپرسه بابا فرق حادثه با بدبختی چیه ؟ میگه پسرم فکر کن ما رفتیم شمال یه موج بزرگ میاد مادرتو میبره تو دریا، به این میگن حادثه. حالا اگه یکی پیدا شه مادرتو نجات بده بهش میگن بدبختی...
اصفهونیه از ماه عسل بر میگرده ازش میپرسن خوش گذشت میگه خیلی میگن پس چرا زنت گریه میکنه میگه اخه دیدم خرجمون زیاد میشه اونو با خودم نبردم اس ام اس های با حال
گلی گم کرده ام در باغ هستی خودتو لوس نکن اون گل تو نیستی
یک روز یک گنجشک با یک موتوری تصادف می کند و بی هوش می شود. وقتی به هوش می آید، می بیند در قفس است. می زند توی سرش و می گوید: «بیچاره شدم، موتوریه مرد!»
اصغرآقا اواخر عمرش به زنش گفت : خانم جان بعد از رفتن من به من خیانت نکنی که استخوانهام تو گور بلرزه ! زنش هم گفت چشم. مدتی بعد مرد به خواب زنش آمد و گفت : تو اون دنیا به من می گن اصغر ویبره!
میگن توی اصفهان همه کاندیداها برای اینکه صرفه جویی کنن پوستر تبلیغاتی چاپ نکرده بودن هر روز از یه درختی آویزون می شدن!!!
دقت کردید که همه چیزهای خوب خانم هستند: خورشید خانم، پروانه خانم، مهتاب خانم!
اما همه چیزهای بد آقا هستند: آقا دزده، آقا گاوه، آقا گرگه!!!
آلبرت انیشتین:
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت توضیحش بدی
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که
تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است اس ام اس های با حال
گفتمش دل میخری ؟
پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز امدم او رفته بود
دل زدستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود
تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت
میتوان گفت که من چلچله لال توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای پر و بال توام . . .
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد ودادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی
هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم!
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی!
عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم . . .
عشق تو چشمهای هم نگاه کردن نیست با چشمهای هم به زندگی نگاه کردنه.
عشق حقیقی مثل روح است افراد زیادی درباره آن صحبت میکنند ولی تعداد کمی آن را دیده اند.
دلم با عشق تو عاشق ترین شد. تمام لحظه هایم بهترین شد. ولی بی مهریت کار دلم ساخت . دل تنهای من تنها ترین شد ...
عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی، دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی، غذا نیست که بهش ناخونک بزنی، رفیق نیست که بهش کلک بزنی عشق مقدسه , باید جلوش زانو بزنی
دلا! خوبان دل خونین پسندند دلا! خون شو که خوبان این پسندند
ساکنان دریا بعد از مدتی صدای امواج را نمی شنوند... عجب تلخ است، قصه ی عادت
گاهی وقت ها باید کم باشی تا کمبودت احساس شه نه اینکه نباشی تا نبودنت عادت شه
یکی باش برای یک نفر ..... نه تصویری مبهم در خاطره های 100 نفر
مثل ساحل آرام باش تا دیگران مانند دریا بیقرارت باشند.
عاشقان را عشق فرمان می دهد. لوتیان را معرفت... مخلصیم با معرفت ... !
روز ولنتاین - روز عشق بر عاشقان مبارک
نمیگم دوستت دارم
نمیگم عاشقتم
میگم دیونتم که اگه یه روز ناراحتت کردم بگی بیخیال دیونست . . .
قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق
مرا در خود کشیدی برمودای من !!!
ای دوست به جز عشق تو در سر من هوسی نیست
جز نقش تو بر صفحه ی دل نقش کسی نیست
بهترین لحظه، لحظه ایست که فکر کنی فراموشت کردم، بعد 1 اس ام اس از طرف من بیاد که توش نوشته میمیرم برات !
ولنتاینت مبارک !
یادته بهت گفتم که خشت دیوار دلتم، تو هم منو شکستی
ولی اشکالی نداره، حالا خاک زیر پاتم !
با تو از خاطره ها سرشارم. با تو تا آخر شب بیدارم . عشق من دست تو یعنی خورشید. گرمی دست تو را کم دارم . . .
قاب عکستو زدم جای ساعت دیواری
از اون موقع به بعد تو شدی تمومه لحظه هام . . .
عمری با غم عشقت نشستم
به تو پیوستم واز خود گسستم
ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود
تو را دیدم. پرستیدم . شکستم
من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من! هرگز حرف خدا را باور نکردم، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم. من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.
می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است. با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم. خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد و مرا پذیرفت. نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.
گفتم: خدایا عشقت را پذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم. سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم. اوایل کار هر آنچه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد. از درون خوشحال نبودم. نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم. از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم. پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم. عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند. اما عده ای دیگر که جز سنگهای طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند. در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند. همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم. آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم. هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم. من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم.
خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی. از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند.
گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم. اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم. دیگر تو را فراموش نخواهم کرد. خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد. نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد.
گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.
گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم.
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی. چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم. اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز از هر چیز.
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر علی شریعتی